همیشه شاکر
پدربزرگ یه روز یه جعبه گوجه خریده بود، با صدای بلند گفت «حاج خانم گوجه خریدم» مادر بزرگ بدون اینکه حتی جعبه رو دیده باشه، یه نگاهی کرد و شروع به تعریف کردن از خریدهای آقاجون کرد... «حاجی عجب گوجههایی گرفتی... عاااالیه»
حالا نصف گوجهها خراب بودن... با این وجود مادربزرگ فقط تعریف میکرد.
نه اینکه مادربزرگ نفهمه ایندفعه خرید چقدر بد بوده، مطمئنا خود آقاجون هم میدونست چی گرفته، گفتن نداشت، کارش سراسر درس اخلاق بود، به جای شکایت از خرید بد آقاجون و یا زحمتی که برای مادربزرگ درست شده، قدردان تلاش و زحمتی بود که آقاجون کشیده. نیمه پر لیوان رو به زیبایی میدید.
خود قرآن خیلی صریح گفته که «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» یعنی اگه نتونی به شکل زیبا از بنده خدا تشکر کنی و فکر نکن میتونی از خدا تشکر میکنی. میشه همیشه یه عالمه از ندادههای خدا رو دید و ناراضی بود و با ناراحتی و صرفا با زبان شکر کرد و یا اصلا شکر نکرد.
مادربزرگ جز اون بندههای معدود و انگشتشمار خدا بود که خدا گفته «قلیل من الشاکرین»... افراد شاکر خیلی کم هستن.
برچسب ها: شکر خدا ، سبک زندگی ، ارتباط با خانواده ،
آخرین ویرایش: جمعه 25 اسفند 1396 07:03 ب.ظ